و منی تنها...
چرا نمیتوانم حرف بزنم؟؟ چرا کلمهها روی زبانم یخ میبندند
و جز سردی و دوری حاصلی برایم ندارند؟؟!
اما وقتی مینویسم، قطره قطره به هم میآمیزند
و چون رودی خروشان جاری میشوند.
از کلمههای یخ بسته بیزارم.
«حسنا»
چرا نمیتوانم حرف بزنم؟؟ چرا کلمهها روی زبانم یخ میبندند
و جز سردی و دوری حاصلی برایم ندارند؟؟!
اما وقتی مینویسم، قطره قطره به هم میآمیزند
و چون رودی خروشان جاری میشوند.
از کلمههای یخ بسته بیزارم.
«حسنا»