تمنای وجود...
در زمينی که ضمير من و توست،
از نخستين ديدار،
هر سخن، هر رفتار
دانههايی است که میافشانيم
برگ و باری است که می رويانيم.
آب و خورشيد و نسيمش «مهر» است.
گر بدانگونه که بايست به بار آيد،
زندگی را به دلانگيزترين چهره بيارايد.
آنچنان با تو درآميزد اين روح لطيف
که تمنای وجودت همه او باشد و بس
بینيازت سازد، از همه چيز و همه کس.