امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

تمنای وجود...

در زمينی که ضمير من و توست،

از نخستين ديدار،

هر سخن، هر رفتار

دانه‌هايی است که می‌افشانيم

برگ و باری است که می رويانيم.

آب و خورشيد و نسيمش «مهر» است.

گر بدان‌گونه که بايست به بار آيد،

زندگی را به دل‌انگيزترين چهره بيارايد.

آنچنان با تو درآميزد اين روح لطيف

که تمنای وجودت همه او باشد و بس

بی‌نيازت سازد، از همه چيز و همه کس.




Weblog Themes By Pichak

نويسندگان

لینک های مفید

درباره وبلاگ


در ساحلی نشسته بودم. صدایی گفت:بنویس. گفتم قلم ندارم. گفت: استخواانت را قلم کن. گفتم:جوهر ندارم. گفت:خونت را جوهر کن. گفتم: کاغذ ندارم. گفت:پوستت را کاغذ کن. گفتم:چه بنویسم؟! گفت:بنویس "دوستت دارم." . . . پس ای مهربان، دوستت دارم.

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 363
بازدید دیروز : 268
بازدید هفته : 363
بازدید ماه : 1244
بازدید کل : 233038
تعداد مطالب : 358
تعداد نظرات : 206
تعداد آنلاین : 1

كد موسيقي براي وبلاگ