امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

آرامش آب...

گاهی از تب خسته می‌شوی. مشتاقانه به دنبال شیرجه رفتن در دریاچه‌ای هستی تا خنک شوی.

دور خیز می‌کنی...

می‌خواهی تمام وجودت را به آب بسپاری.

می‌پری...

درون آب همه چیر تار است.

نمی‌بینی اما حس خوبی قلقلکت می‌دهد.

دوست نداری برگردی بالا. فقط و فقط آرامش آب را حس می‌کنی.

چه اندازه لذت بخشه زمانی که بدون هیچ حرکتی بر سطح آب شناوری.

حس زیبای ...!





Weblog Themes By Pichak

نويسندگان

لینک های مفید

درباره وبلاگ


در ساحلی نشسته بودم. صدایی گفت:بنویس. گفتم قلم ندارم. گفت: استخواانت را قلم کن. گفتم:جوهر ندارم. گفت:خونت را جوهر کن. گفتم: کاغذ ندارم. گفت:پوستت را کاغذ کن. گفتم:چه بنویسم؟! گفت:بنویس "دوستت دارم." . . . پس ای مهربان، دوستت دارم.

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 225
بازدید دیروز : 321
بازدید هفته : 848
بازدید ماه : 838
بازدید کل : 232632
تعداد مطالب : 358
تعداد نظرات : 206
تعداد آنلاین : 1

كد موسيقي براي وبلاگ