امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

جای پای رفتنت....

ﺳﯿــﺎﻫﯽ ﺯﯾــﺮﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾــﻢ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ..... " ﺟــﺎﯼ ﭘــﺎﯼ ﺭﻓﺘﻦ " ﺗـــﻮ"ﺳﺖ          .


حذف اضطراری....

              کاش زندگی هم ؛

               حذف و اضافه ای ، حذف اضطراری ای ...

              یا چیزی مثل اینا داشت .....


نیمه گمشده ام شاید...

 

نیمه گم‌شده‌ام آخر کیست

این سوالی‌ست که با خود دارم

نیمه گم‌شده‌ام یک سیب است

سیب سرخی که زباغ ازلی می‌آید

نیمه گم‌شده‌ام یک آهوست

و چه چشمان سیاهی دارد

چقدر تندرو است

مثل این که دل او نیز هوایی دارد

نیمه گم‌شده‌ام یک دریاست

چقدر موج و تلاطم دارد

چقدر جذر چقدر مد چقدر آبی روشن دارد

نیمه گم‌شده‌ام یک رود است

از کنار دل من می‌گذرد

و ترش می‌سازد به هوای دل سودا زده‌اش

نیمه گم‌شده‌ام یک کوه است

پر صلابت پر حجم و عجب شرم و حیایی دارد

نیمه گم‌شده‌ام یک بید است

که به مجنون صفتی مشهور است

نیمه گم‌شده‌ام یک فصل است

که همه فصل خدا را دارد

نیمه گم‌شده‌ام یک ساز است

و صدای نی مجنون دارد

و صدای دل پر درد زمان که برای دل من می‌خواند

نیمه گم‌شده‌ام یک ابر است

سیرت و صورت زیبا دارد

ولی گه گاه دلش می‌گیرد پس کمی اشک زخود می‌بارد

نیمه گم‌شده‌ام یک دشت است

پر زگل‌های شقایق شده است

پر زعطر است پر زسنبل

پر زخواب گل مریم شده است

نیمه گم‌شده‌ام مهتاب است

که شب تار به هم می‌پوید

نیمه گم‌شده‌ام یک تنهاست

که دلی پر ز شکایت دارد

و کسی را به نفس می‌خواهد که بر او راز و غم دل گوید

نیمه گم‌شده‌ام در یاد است

و درون دل من می‌ماند

نیمه گم‌شده‌ام را ز خدا می‌خواهم

و برای دل مهتابی‌مان نور و عشق ابدی می‌خواهم

نور و عشقی زصفا می‌خواهم که میان من و او جاوید است

 


ادامه مطلب »

معجزه ی اب...

او که می رود نمی فهمد، اما او که بدرقه می کند، می داند کاسه آب معجزه

نمی کند.


کهنه دزدان....


ادامه مطلب »

....

آدمی در مقابل علاقه ای که در دیگران نسبت به خود ایجاد می کند، مسئول است.

پس من مسئول دل توام.

بگو چکنم مهربانم؟!!


دل من...

 دل من تنها بود
دل من هرزه نبود
دل من عادت داشت
که بماند يک جا
به کجا؟
معلوم است
به در خانه ي تو
دل من عادت داشت
که بماند آن جا
پشت يک پرده تور
که تو هرروز آن را
به کناري بزني
دل من ساکن ديوارو دري
که تو هرروز از آن مي گذري
دل من ساکن دستان تو بود
دل من گوشه يک باغچه بود
که تو هرروز به آن مي نگري
دل من راديدي؟
ساکن کفش تو بود
يادت هست؟


دل غبار گرفته ام...

تو بگو مهربان...

با این دل غبارگرفته چکنم؟!


زندگی یعنی ...

 زندگی یعنی چکیدن همچو شمع از گرمی عشق

 زندگی یعنــی لطافت گم شدن در نـــرمی عشق

 زنـــدگی یعنی دویدن بی امـــان در وادی عــشق

 رفتــــن و آخــــر رسیــــدن بر در آبـــادی عشـــق

 می توان هـــر لحظه هر جا عاشـق و دلداده بودن 

پر غـــرور چون آبشــــاران بودن اما ســـاده بــودن 

می شـــود اندوه شـــب را از نگاه صبــح فهمیـــد

 یا به وقت ریـــزش اشــک شادی بگذشــته را دید

 می توان در گریــــه ابــر با خیال غنـــچه خوش بود

 زایـــش آینـــــده را در هر خــــزانی دید و آســــود


پ.ن: صدای سیاوش قمیشی را میستایم.


حال دل....

حال دل با تو گفتنم هوس است

خبر دل شنُفتنم هوس است

 

شب قدری چنین عزیز و شریف

با تو تا روز خفتنم هوس است

 

وه که دُر‌دانه‌ای چنین نازک

در شب تار سُفتنم هوس است

 

ای صبا، امشبم مدد فرمای

که سحرگه شکفتنم هوس است


Weblog Themes By Pichak

صفحه قبل 1 ... 10 11 12 13 14 ... 36 صفحه بعد

نويسندگان

لینک های مفید

درباره وبلاگ


در ساحلی نشسته بودم. صدایی گفت:بنویس. گفتم قلم ندارم. گفت: استخواانت را قلم کن. گفتم:جوهر ندارم. گفت:خونت را جوهر کن. گفتم: کاغذ ندارم. گفت:پوستت را کاغذ کن. گفتم:چه بنویسم؟! گفت:بنویس "دوستت دارم." . . . پس ای مهربان، دوستت دارم.

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 49
بازدید کل : 3556
تعداد مطالب : 358
تعداد نظرات : 206
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


كد موسيقي براي وبلاگ