دلکم...
دلکم ...
دلک بی سر و سامانم
این حرف ها بهانه ایست
شاید استامینوفنی برای دردها
یا نمکی برای زخم هایت ...
دلکم ...
دلک آشفته حال و محزونم
گلم ... دلم های تو ...
دنیا را تغییر نمی دهد
دنیا که هیچ
در دلها هم اثر ندارد
فقط خود نجوایه هایی هستند
برای روز مبادا
برای دل هایی که خواستند،
ولی نتوانستند
یا دل هایی که پر کشیدند
و دلی برای پروازشان پرپر زد
و نفهمیدند ...
نفهمیدند
گلم ... دلم های یک دچار
جوهره ی احساسیست
که گاه دنیا را سرخ می کند
گاه نگاهی را بارانی
و گاه هم هیچ ...
صورتم را پیوند زدم
به شیشه باران گرفته پنجره ...
به انتهای خیابانی خیره شده ام
که تو،
روزی،
از آنجا،
برایم دست تکان دادی
و من روزی
بدانجا نگریستم
و حال
برای جای خالیت،
گریستم ...
دلکم
این اشک ها هم،
بهانه ایست ...
دلک بی سر و سامانم
این حرف ها بهانه ایست
شاید استامینوفنی برای دردها
یا نمکی برای زخم هایت ...
دلکم ...
دلک آشفته حال و محزونم
گلم ... دلم های تو ...
دنیا را تغییر نمی دهد
دنیا که هیچ
در دلها هم اثر ندارد
فقط خود نجوایه هایی هستند
برای روز مبادا
برای دل هایی که خواستند،
ولی نتوانستند
یا دل هایی که پر کشیدند
و دلی برای پروازشان پرپر زد
و نفهمیدند ...
نفهمیدند
گلم ... دلم های یک دچار
جوهره ی احساسیست
که گاه دنیا را سرخ می کند
گاه نگاهی را بارانی
و گاه هم هیچ ...
صورتم را پیوند زدم
به شیشه باران گرفته پنجره ...
به انتهای خیابانی خیره شده ام
که تو،
روزی،
از آنجا،
برایم دست تکان دادی
و من روزی
بدانجا نگریستم
و حال
برای جای خالیت،
گریستم ...
دلکم
این اشک ها هم،
بهانه ایست ...