امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

حیاکن...

حیا کن چشمم... چشمتو از چشاش جدا کن.

حیا کن گوشم... گوشتو از صدای اون جدا کن.

حیا کن دستم... دست از دستای او رها کن.

حیا کن پایم... پاهاتو از پاهای او جدا کن.

حیا کن خیالم... خیالتو از خیالش رها کن.

حیا کن نفسم... نفستو از نفسش جدا کن.

حیا کن......

پ.ن: چه اندازه بی حیا شده ام دل خط خورده ام.

 




Weblog Themes By Pichak

نويسندگان

لینک های مفید

درباره وبلاگ


در ساحلی نشسته بودم. صدایی گفت:بنویس. گفتم قلم ندارم. گفت: استخواانت را قلم کن. گفتم:جوهر ندارم. گفت:خونت را جوهر کن. گفتم: کاغذ ندارم. گفت:پوستت را کاغذ کن. گفتم:چه بنویسم؟! گفت:بنویس "دوستت دارم." . . . پس ای مهربان، دوستت دارم.

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 268
بازدید هفته : 21
بازدید ماه : 902
بازدید کل : 232696
تعداد مطالب : 358
تعداد نظرات : 206
تعداد آنلاین : 1

كد موسيقي براي وبلاگ