امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

مشکن مرا چو جام...

 شب چون هوای بوسه و آغوش می کنی

دزدانه جام یاد مرا نوش می کنی

عریان ز راه می رسم و پیکر مرا

پنهان به بوسه های گنه جوش می کنی

شرمنده پیش سایه ی پروانه می شوم

زان شمع شب فروز که خاموش می کنی

ای مست بوسه ی دو لبم، در کنار من

بهتر ز بوسه هست و فراموش می کنی

مشکن مرا چو جام که بی من شب فراق

چون کوزه دست خویش در آغوش می کنی

سیمین! تو ساقی ی ِ سخنی وز شراب شعر

یک جرعه در پیاله ی هر گوش می کنی 
 




Weblog Themes By Pichak

نويسندگان

لینک های مفید

درباره وبلاگ


در ساحلی نشسته بودم. صدایی گفت:بنویس. گفتم قلم ندارم. گفت: استخواانت را قلم کن. گفتم:جوهر ندارم. گفت:خونت را جوهر کن. گفتم: کاغذ ندارم. گفت:پوستت را کاغذ کن. گفتم:چه بنویسم؟! گفت:بنویس "دوستت دارم." . . . پس ای مهربان، دوستت دارم.

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 220
بازدید دیروز : 321
بازدید هفته : 843
بازدید ماه : 833
بازدید کل : 232627
تعداد مطالب : 358
تعداد نظرات : 206
تعداد آنلاین : 1

كد موسيقي براي وبلاگ