لحظه های سنگین...
چه لحظههای سنگینی دارند این روزها...
آن اندازه سنگین که حتی ثانیهشمار ساعت هم کمرش زیر بار آنها
به درد آمده و به زحمت خودش را جابهجا میکند...
... و من چه خوش خیالی هستم که فکر میکنم میتوانم زیر بال ثانیهشمار را بگیرم!
چه لحظههای سنگینی دارند این روزها...
آن اندازه سنگین که حتی ثانیهشمار ساعت هم کمرش زیر بار آنها
به درد آمده و به زحمت خودش را جابهجا میکند...
... و من چه خوش خیالی هستم که فکر میکنم میتوانم زیر بال ثانیهشمار را بگیرم!