امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

لحظه های سنگین...

چه لحظه‌های سنگینی دارند این روزها...

آن اندازه سنگین که حتی ثانیه‌شمار ساعت هم کمرش زیر بار آن‌ها

به درد آمده و به زحمت خودش را جابه‌جا می‌کند...

... و من چه خوش خیالی هستم که فکر می‌کنم می‌توانم زیر بال ثانیه‌شمار را بگیرم!

 




Weblog Themes By Pichak

نويسندگان

لینک های مفید

درباره وبلاگ


در ساحلی نشسته بودم. صدایی گفت:بنویس. گفتم قلم ندارم. گفت: استخواانت را قلم کن. گفتم:جوهر ندارم. گفت:خونت را جوهر کن. گفتم: کاغذ ندارم. گفت:پوستت را کاغذ کن. گفتم:چه بنویسم؟! گفت:بنویس "دوستت دارم." . . . پس ای مهربان، دوستت دارم.

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 244
بازدید دیروز : 321
بازدید هفته : 867
بازدید ماه : 857
بازدید کل : 232651
تعداد مطالب : 358
تعداد نظرات : 206
تعداد آنلاین : 1

كد موسيقي براي وبلاگ