امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

... و مثل من نباش...

اقیانوسی به عمق یک وجب بودم
تو مثل من نباش
چراغ واره یی هم جنس شب بودم
تو مثل من نباش!
همیشه پیشتاز دایره گردی
همیشه رو به خود
همیشه سایه یی از من عقب بودم
تو مثل من نباش!

ای آینده ی عشق و رویا و تلاش
تو مثل من نشو! تو مثل من نباش!

به خود خنجر زدم با یار بد کردم
امیدو پس زدم رویا رو رد کردم
کنار زندگی از مرگ پژمردم
نفس هامو به روی عشق سد کردم
خودگریزی کردم از تقویم تا تقویم
به شب برگشتم و پیرانگی کردم
راهمو کج کردم از گلبرگ و تابستون
تو بهاری یخ زده پروانگی کردم

ای آینده ی عشق و رویا و تلاش
تو مثل من نشو، تو مثل من نباش

ایرج جنتی عطائی





Weblog Themes By Pichak

نويسندگان

لینک های مفید

درباره وبلاگ


در ساحلی نشسته بودم. صدایی گفت:بنویس. گفتم قلم ندارم. گفت: استخواانت را قلم کن. گفتم:جوهر ندارم. گفت:خونت را جوهر کن. گفتم: کاغذ ندارم. گفت:پوستت را کاغذ کن. گفتم:چه بنویسم؟! گفت:بنویس "دوستت دارم." . . . پس ای مهربان، دوستت دارم.

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 238
بازدید دیروز : 268
بازدید هفته : 238
بازدید ماه : 1119
بازدید کل : 232913
تعداد مطالب : 358
تعداد نظرات : 206
تعداد آنلاین : 1

كد موسيقي براي وبلاگ