امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

اگر ...

اگر گناه وزن داشت ؛

هیچ کس را توان ان نبود که قدمی بردارد ؛ 

تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی ...

و من شاید ؛ کمر شکسته ترین بودم 

اگر غرور نبود ؛

چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند ؛

و ما کلام محبت را در میان نگاههای گهگاهمان

جستجو نمیکردیم 

اگر دیوار نبود ؛ نزدیک تر بودیم ؛

با اولین خمیازه به خواب میرفتیم 

و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان حبس نمیکردیم

اگر خواب حقیقت داشت ؛

همیشه خواب بودیم

هیچ رنجی بدون گنج نبود ... ولی گنج ها شاید

بدون رنج بودند

اگر همه ثروت داشتند ؛

دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند

و یکنفر در کنار خیابان خواب گندم نمیدید ؛ 

تا دیگران از سر جوانمردی ؛ 

بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند 

اما بی گمان صفا و سادگی میمرد ....

اگر مرگ نبود ؛

همه کافر بودند ؛ 

و زندگی بی ارزشترین کالا یود

ترس نبود ؛ زیبایی نبود ؛ و خوبی هم شاید

اگر عشق نبود ؛

به کدامین بهانه میگریستیم و میخندیدیم؟ 

کدام لحظه ی نایاب را اندیشه میکردیم؟ 

و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب میاوردیم؟ 

اری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم ....

اگر عشق نبود  

اگر کینه نبود؛

قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق 

میگذاشتند  

اگر خداوند ؛

یک روز آرزوی انسان را براورده میکرد 

من بی گمان  

دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز 

هرگز ندیدن مرا 

آنگاه نمیدانم  

براستی خداوند کدامیک را می پذیرفت.........



Weblog Themes By Pichak

نويسندگان

لینک های مفید

درباره وبلاگ


در ساحلی نشسته بودم. صدایی گفت:بنویس. گفتم قلم ندارم. گفت: استخواانت را قلم کن. گفتم:جوهر ندارم. گفت:خونت را جوهر کن. گفتم: کاغذ ندارم. گفت:پوستت را کاغذ کن. گفتم:چه بنویسم؟! گفت:بنویس "دوستت دارم." . . . پس ای مهربان، دوستت دارم.

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 195
بازدید دیروز : 321
بازدید هفته : 818
بازدید ماه : 808
بازدید کل : 232602
تعداد مطالب : 358
تعداد نظرات : 206
تعداد آنلاین : 1

كد موسيقي براي وبلاگ