باتو...
باتو
لحظهای باختههای قلبم، با آرزوی در آغوش کشیدنت، پرواز کردند
و در گلویم نشستند...
آرزوهایم کوچک است و دلم قانع ...
.
امشب آسمان بالهای خوابم را چیده است...
و من هنوز بر خاکم.
.
دیدهام را بدرقهی راهت میکنم ....
روزی، در سپیدی ِ بینهایت، به ملاقاتت میآیم...