امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

دل طوفانی من...

دلم طوفانی دردیست...

 هنوز هم هست.

ریشخند دلت را میبینم.

اما چشمانم را میبندم و میگویم:

هر چه مینویسد، برای منست.

هر چه میخواهد برای منست.

اما او از آن سو، از پشت دیواری سرک می کشد و با نیشخند می گوید:

خودت رو قشنگ گول میزنی. بزن. بیشتر بزن.

برایش معجزه شدی.روشنی بخش دل نگران و غمزده اش شدی.

آخ. نمیدانی چه دردیست دانستن خیلی چیزها. دیدن بسیاری چیزها!

هر چه کردم ببینی هر چه باشد ما هستیم اما انگار او بیشتر هست.

او بیشتر بوده!

پس بهتر که ما نباشیم.

او بماند با تو.

یادت هست دست نوشته اش روی کاغذت:

خدایا او را به من و من را به او بازرسان.

آه عروسکی دامنش را بگیرد.

بی شک خدا هست. همان که خودش گفته: توبه پذیر است.

اما آن خدا، خدای ما هم هست.

به او بگو بترسد از آه. به او بگو ماندگارش. به او بگو.

ماندگارش، ماندگارش، ماندگارش.

برای او: آه. آه. آه.

خدا از شما ....

ح.ن: بخوان...

و بدان در حال بستن بار سفرم. از بازی خوردن خسته شدم.

بگذار دیگران نقششان را در این زمان ایفا کنند.





Weblog Themes By Pichak

نويسندگان

لینک های مفید

درباره وبلاگ


در ساحلی نشسته بودم. صدایی گفت:بنویس. گفتم قلم ندارم. گفت: استخواانت را قلم کن. گفتم:جوهر ندارم. گفت:خونت را جوهر کن. گفتم: کاغذ ندارم. گفت:پوستت را کاغذ کن. گفتم:چه بنویسم؟! گفت:بنویس "دوستت دارم." . . . پس ای مهربان، دوستت دارم.

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 169
بازدید دیروز : 268
بازدید هفته : 169
بازدید ماه : 1050
بازدید کل : 232844
تعداد مطالب : 358
تعداد نظرات : 206
تعداد آنلاین : 1

كد موسيقي براي وبلاگ