دردهای من...
دردهای من جامه نیستند تا زتن درآورم...
چامه و چکامه نیستند تا به رشته سخن درآورم...
نعره نیستند تا به رشته سخن درآورم...
دردهای من نگفتنی است...
دردهای من گرچه مثل مردم زمانه نیستند...
مردمی که کفش هایشان درد می کند...
مردمی که رنگ و روی آتشینشان...
مردمی که نام هایشان...
جلد کهنه شناسنامه هایشان درد می کند...
من ولی تمام استخوان بودنم...
لحظه های ساده سرودنم...
درد می کند!!!!