امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

دردهای من...

 

دردهای من جامه نیستند تا زتن درآورم...

 

چامه و چکامه نیستند تا به رشته سخن درآورم...

 

نعره نیستند تا به رشته سخن درآورم...

 

دردهای من نگفتنی است...

 

دردهای من گرچه مثل مردم زمانه نیستند...

 

مردمی که کفش هایشان درد می کند...

 

مردمی که رنگ و روی آتشینشان...

 

مردمی که نام هایشان...

 

جلد کهنه شناسنامه هایشان درد می کند...

 

من ولی تمام استخوان بودنم...

 

لحظه های ساده سرودنم...

 

 

 

درد می کند!!!!





Weblog Themes By Pichak

نويسندگان

لینک های مفید

درباره وبلاگ


در ساحلی نشسته بودم. صدایی گفت:بنویس. گفتم قلم ندارم. گفت: استخواانت را قلم کن. گفتم:جوهر ندارم. گفت:خونت را جوهر کن. گفتم: کاغذ ندارم. گفت:پوستت را کاغذ کن. گفتم:چه بنویسم؟! گفت:بنویس "دوستت دارم." . . . پس ای مهربان، دوستت دارم.

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 264
بازدید دیروز : 321
بازدید هفته : 887
بازدید ماه : 877
بازدید کل : 232671
تعداد مطالب : 358
تعداد نظرات : 206
تعداد آنلاین : 1

كد موسيقي براي وبلاگ