مستی می ناب...
مستی می ناب دوست داشتن رو میخواهم اما تلخی گزندهی شراب تنهایی
و سکوت به کامم نشسته.
تلخ مثل قهوه اسپرسو. تلخ مثل زهرهی گاو که یه روزی بهم دادند تا برای
درمان دردی بخورم!
مثل یه مار که به دور طعمهاش میپیچه شروع میکنه به پیچیدن و چرخیدن به دور بدنت.
«حسنا»