اول فهرست نبودنها و نداشتنها!
این روزها،
همه تلاش میکنند برای روزهای سخت و گران آینده، آذوقه ای ذخیره کنند.
اما....
انگار فراموش کردند که مدتهاست
معرفت،
در اول فهرست نبودنها و نداشتنهاست!
حسنا
این روزها،
همه تلاش میکنند برای روزهای سخت و گران آینده، آذوقه ای ذخیره کنند.
اما....
انگار فراموش کردند که مدتهاست
معرفت،
در اول فهرست نبودنها و نداشتنهاست!
حسنا
تو را می خواهم.
تو را می خواهم برای صدا بخشیدن به سکوت همیشگی ام.
زندگی ام پر شده از سکوت و سکوت و سکوت.
گوشم از این همه فریاد خسته شده مهربان من.
کمی با من سخن بگو.
می شود برایم بنوازی!؟!
ساز زندگی ام را به دستانت بگیر.
بزن.
بلرزان.
بلرزان سیم های ظریف احساسم را.
ببین!
من خالی می شوم از سکوت.
تهی میشم از تلخی.
اینجا منم و تو !
من، پر از سکوت.
تو، پر از شور.
دلخسته و تنهاتر از همیشه!
خدایا!!!
غم، جاری و روان است در طنین آوای امروزت.
خالی ام کن از تهی بودن!!!
در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره، روح را
آهسته و در انزوا می خورد و می تراشد.
صادق هدایت
دیوار نوشته ای دیدم که برای دوباره و دوباره خواندنش، همیشه از همان کوچه عبور می کردم.
" در ایران، شلاق حاکم است."
روزگار غریبی ست مهربان...
حسنا
درود مهربانان.
من به تازگی به این خانه نقل مکان کرده ام. هنوز در حال نقل و انتقال هستم.
اگر مشکلاتی میبینید به بزرگواری خودتان ببخشایید.
کمی زمان میخواهم برای سر و سامان دادن به این وضعیت آشفته.
خلاصه ببخشید که وسایل پذیرایی مهیا نیست.
قول میدم با یک نوشته ی زیبا از شما پذیرایی کنم.
به زودی.....
بدرود